واله شوند و حیران
واله شوند و حیران

واله شوند و حیران

گم گشته ی علی

بسم الله الرحمن الرحیم 


علی چیز دیگری است. 

در نهج‌البلاغه می فرماید: این آیه که نازل شد " أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ. وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ "


من فهمیدم که در امت اسلام فتنه ها پیدا می شود. من خیلی آرزوی شهادت داشتم. آرزو داشتم که در احد شهید بشوم. 

هفتاد نفر از مسلمین شهید شدند. وقتی که من شهید نشدم خیلی دلم گرفت، ناراحت شدم. (این را یک جوان می گوید. در زمان جنگ احد علی تقریبا یک مرد 25 ساله است. دو بچه ی کوچک در خانه دارد. امام حسن و امام حسین. همسری دارد مانند صدیقه ی طاهره. در عین حال آنچنان آرزوی شهادت علی را بی تاب کرده است که پس از آن که شهید نمی شود، ناراحت می شود.) 

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله قبلا به او وعده داده بود. شاید هم خودش قبلا سوال کرده بود که یا رسول الله، آیا من چگونه از دنیا می روم؟

و پیغمبر فرموده بود تو شهید از دنیا می روی.

ولی وقتی که دید در احد شهید نشد،ناراحت شد.

رفت خدمت رسول اکرم: یا رسول الله شما به من اینطور فرموده بودید که خداوند شهادت را روزی من می کند، پس چطور من در احد شهید نشدم؟ 

فرمود :علی جان دیر نمی شود، تو حتما شهید این امت خواهی بود. 

بعد پیغمبر یک سوال مانندی از علی کرد: علی جانم! بگو آن وقتی که در بستر شهادت افتاده باشی چگونه صبر خواهی کرد؟ 

چه جوابی می دهد! 

یا رسول الله!  آنجا که جای صبر نیست. آنجا جای بشری است و جای شکر و سپاس گذاری است. شما به من بفرمایید آن وقتی که من در بستر شهادت افتاده ام چگونه خدا را شکر می کنم. 

همیشه علی به دنبال این گم گشته ی خودش می رفت. اجمالاً می دانست که این فرق او در راه خدا شکافته می شود. می گفت خدایا آن لحظه ی نازنین ، آن لحظه ی زیبا، آن لحظه ی پر لذت و پر بهجت چه لحظه ای خواهد بود؟ 

پیغمبر به علی فرموده بود که شهادت تو در ماه رمضان است. 

در آن ماه رمضان سال 41 هجری، علی مثل اینکه قلبش احساس کرده بود که دیگر هرچه می خواهد واقع بشود در این ماه رمضان واقع می شود. 

بچه های علی احساس کرده بودند که در این ماه رمضان علی یک حالت انتظار و اضطراب و دلهره ای دارد، مثل اینکه انتظار یک امر بزرگی را می کشد. 

روز سیزدهم رمضان است، برای مردم خطبه و خطابه می خواند. در وسط خطبه و خطابه چشمش افتاد به امام حسن علیه السلام، حرفش را برید، صدا زد عزیزم حسن! ازین ماه چند روز گذشته است؟ خیلی سوال عجیبی است. علی خودش بهتر از همه می داند که چند روز گذشته است. چطور ازین جوانش می پرسد؟

عرض کرد: پدر جان!  13روز 

فورا رو کرد به امام حسین علیه السلام، حسینم! ازین ماه چند روز باقی مانده است؟ (خیلی واضح است وقتی 13روز گذشته 17 روز باقی مانده است) 

پدرجان 17 روز باقی مانده است. 

دستی به محاسن کشید، فرمود: بسیار نزدیک است که این محاسن با خون این سر خضاب شود. 

انتظار چنین ساعت و چنین روزی را داشت. 



منبع:آزادی معنوی، متفکر شهید استاد مرتضی مطهری 




 

نظرات 4 + ارسال نظر
مهربانی ها چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 06:14

سبحانک یا لا اله الا انت،الغوث الغوث خلصنا من النار یارب
شهادت امام علی (ع) بر همه شیفتگانش تسلیت باد
سلام عبادات قبول
متشکرم از حضورتون در "وبلاگ مهربانی ها"

سلام
طاعات شما هم قبول
خواهش میکنم

forqan سه‌شنبه 16 تیر 1394 ساعت 08:14 http://forqan1.blogfa.com

اللهم احفظ مولانا صاحب الزمان و عجل فرجهم الشریفآمین
سلام خواهر بزرگوار و ارجمند
طاعات و عباداتتان قبول درگاه حق باشد ان شاءالله
شهادت مظلومانه امام عزیز و مهربان حضرت علی علیه السلام را تسلیت عرض میکنم و باشد که ان شاءالله از رهروان و پیروان مکتب ولایت و خاندان پاک و مطهر و معصومش باشیم.آمین
منزل نو بسیار مبارک باشد و ان شاءالله همچون قبل با مطالب پر بار و موثرتان فعال و پیروز و بروز باشید.
البته این حقیر زمانی متوجه ایراد در بلاگفا شدم که دیگر دیر شده بود چون در تاریخ 02/08 زمانی که برای مراسم چهلمین روز درگذشت پدر بزرگوار همسرم به شهرستان میرفتیم بر اثر یه غفلت خواب آلودگی شب ساعت 21 ماشین چپ میشود و دوقلوهام از ماشین پرت میشوند بیرون و صدمه مغزی میبینند که خدا را شکر زهرا بعد از دوروز خوب میشود اما مهدی هنوز که هنوزه با اینکه کلی بستری بوده هنوز از لحاظ مغزی و بینایی و...به حالت اولیه برنگشته اماالحمدالله بهتر شده و توی پاش هم پلاتینه غرض ناراحت کردن نبود ولی به دعاهای شما مخلصین و آبرومندان درگاه خدا سخت محتاجم.البته هر چه خدا بخواهد همان هست . تمامی مطالب زیبایتان را خواندم و دست مریزاد و ان شاءالله همیشه قلمتان و ذهن و افکارتان در راه خدا و ولایت استوار و پایدار باشد.آمین
فقط شرمنده که به دلایل مختصری که ذکر شد احتمالاً دیرتر بروز شده و یا دیرتر وبلاگم را بازسازی کنم و دیرتر خدمت برسم اما سعی خود را میکنم که حتما اگر شده هر روز یه نوبت به مطالب خوب دوستان سر بزنم اگر توفیق حاصل شود.
موفق و موید و پیروز باشید
یا علی علیه السلام

سلام علیکم برادر بزرگوار
خوش آمدید.
متشکرم.برشما هم تسلیت باد.
چه حادثه بدی مگه میشه کسی این اتفاقات رو بشنوه و ناراحت نشه.
خیلی خیلی خیلی ناراحت شدم . آخه چی شد ببخشید ببخشید نمی خوام ناراحتیتونو بیشتر کنم ولی آخه چرا تو خستگی رانندگی می کردید؟
به خدا وقتی آدم چهارتا فرشته کوچک و خوشگل به اسم فرزند داره احتیات هاش باید چهار برابر بشه.
اصلا حالم گرفته شد!!!
جان من مواظبشون باشید خداروشکر زهرا خوبه ان شاالله مهدی تون هم به زودی زودی خوب خوب بشه .
یادم نمیره حتما دعاشون میکنم برا همه کسانی که حادثه دیدن یا بیمارند دعا می کنم انشاالله خداوند بپذیره.
ممنون که تو این شرایط بازهم به ما سر زدید.
التماس دعا
یاعلی

ان شاالله خداوند به شما و مادر بچه ها صبر بده و کمک کنه که هرچه زودتر بهبود پیدا کنند.

لیلا دوشنبه 15 تیر 1394 ساعت 19:41 http://http:/leyla-taraghi.blogsky.com

سلام
طاعات و عبادات قبول

ممنون که بهم سر زدین

التماس دعای ویژه در این روزای عزیز یادتون نره

یاحق

سلام
متشکرم محتاج دعاییم دوست عزیز

بچه سید دوشنبه 15 تیر 1394 ساعت 12:11 http://shamsekarbala.mihanblog.com

سلام و عرض ادب بزرگوار
قبول باشه طاعات و عبادات شما

به لطف بلاگفا و بدلیل حذف شدن وبهام
از بلاگفا به سایت دیگری نقل مکان کردم
با دو وب جدید و ادرس جدید در خدمت شما هستم

یاعلی(ع)
shooridehvasheyda.mihanblog.com

سلام علیکم
خیلی خوش آمدید.
چشم خدمت میرسم.
یاعلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد