واله شوند و حیران
واله شوند و حیران

واله شوند و حیران

تشنه


وقتی وطن 

به خون خودش تشنه می شود

عشق است 

اگر نصیب رگم ، دشنه می شود

خون مرا بریز به رگهای میهنم

هرگز به حرمت وطنم دم نمی زنم...